چهارشنبهسوری یکی از جشنهای ایرانی است که از غروب آخرین سهشنبهٔ ماه اسفند، تا پس از نیمهشب تا آخرین چهارشنبهٔ سال، برگزار میشود و برافروختن و پریدن از روی آتش مشخصهٔ اصلی آن است. این جشن، نخستین جشن از مجموعهٔ جشنها و مناسبتهای نوروزی است که با برافروختن آتش و برخی رفتارهای نمادین دیگر، بهصورت جمعی در فضای باز برگزار میشود.
این جشن از جشنهای بسیار مهم ایران است که هر سال این آیین برگزار میشود.
آیینها : چهارشنبهسوری با آیینها و جشنهای متعددی در سراسر منطقه ایران فرهنگی برگزار میشود که دارای مشابهتهای زیادی با هم هستند. مهمترینِ این آیینها جمعآوری خار و خاشاک یا تودههای سوختنیِ دیگر و افروختن آتش است، اما در بعضی زمانها و بعضی نقاط آیینهای دیگری مانند کوزه شکستن، فال گرفتن و بختگشایی هم مرسوم بودهاست.
آتشبازی : مشخصه اصلی چهارشنبهسوری، برافروختن آتش و پریدن از روی آن در آخرین چهارشنبه سال خورشیدی است.[۱۸] یکی دو روز قبل از چهارشنبهسوری، مردم برای گردآوری هیزم، بوته و امثال آن به بیرون از شهر میروند. ماده سوختنی آتش چهارشنبهسوری، گاهی از ضایعات کشاورزی همان منطقه (مثلاً در خور برگ خرما یا در گیلان ساقه برنج) تأمین میشود. محل برافروختن آتش پشت بام، حیاط خانه، میدان روستا یا خیابانهای شهر است. کومههای آتش در تعداد فرد (یک، سه، پنج یا هفت کومه) و به فاصله چند متری از هم چیده میشود. آتشافروزی در زمان غروب آفتاب یا بعد از آن انجام میشود و مردان، زنان، و کودکان از روی آن میپَرَند و «سرخی تو از من، زردی من از تو» (یا در بعضی شهرها، شعری محلی با مضمونی مشابه) میخوانند. برخی بر این باورند که این کار آنها را از بیماری و زردرویی در سال بعد مصون میکند. آتش را بعد از مراسم وامیگذارند تا خود به خود خاموش شود یا آن را با آب خاموش میکنند. در روستاهای خراسان هنگام پریدن از آتش میخوانند: «آلا بهدر بلا بهدر، دزدخیزا از دها بهدر»، به این نیت که از شر آل، بلا و دزد در امان بمانند.
اگر مراسم در حیاط برگزار شد، خاکستر آتش را یکی از اعضای خانواده، معمولاً یک دختربچه، برمیدارد و به چهارراهی که محل انباشت خاکسترهاست میبرد. در برگشت به خانه، در میزند و اهالی خانه میپرسند «کیست؟»، میگوید «منم»، میپرسند «از کجا میآیی؟»، پاسخ میدهد «از عروسی» و بازمیپرسند «چه آوردهای؟» و وقتی پاسخ میدهد «سلامتی»، در به روی او میگشایند.
احمد فریقی، پژوهشگر هنر، در سال ۱۳۵۶ گزارش کردهاست که مردم کردستان در شب چهارشنبهسوری آتش روشن نمیکنند و رسوم آتشافروزی و آتشبازی در شب نوروز انجام میشود. اما سیروس معروفی، هنرمند و مورخ کردستانی، در سال ۱۳۷۹ گزارش کردهاست که مردم کرد در شب چهارشنبهسوری در خارج از خانه خود آتش روشن میکنند و خاکستر آن را در کوزه شکستهای جمع میکنند و به یک خرابه میاندازند.
مراسمی مشابه با چهارشنبهسوری در نزد ارمنیان ایران با نام دِرندِز در ۱۴ فوریه برگزار میشود که شامل پریدن از روی آتش است.
تا قبل از سال ۱۳۰۰، در این شب مردان تیراندازی هوایی میکردند. اما از این سال به بعد که نگهداری اسلحه ممنوع شد، ترقهبازی متداول گشت.
فال گرفتن : یک روش فال گرفتن در چهارشنبهسوری، فال گرفتن با بولونی است. بولونی نوعی کوزه دهانگشاد کوچک است که در قدیم برای نگهداری ترشی، ادویه و مربا به کار میرفت. فال گرفتن با بولونی جنبه تفریح و سرگرمی داشتهاست. برای این کار، جوانان گرد هم میآیند و هر یک، پوشیده از چشم دیگران، شیئ یا نشانهای از خود را به درون بولونی میاندازد. همچنین اشعار مختلفی را هم بر روی کاغذ مینویسند و درون بولونی میاندازند. سپس دختربچهای دست در بولونی میکند و شعری را بیرون میآورد و میخواند و سپس شیئی را از آن بیرون میآورد که نشان میدهد شعرِ خوانده شده، فالِ صاحب آن شیئ بودهاست.[۲۶] در اصفهان یک آینه کوچک و یک سرمهدان هم در بولونی میاندازند و به جای نوشتن اشعار، از دیوان حافظ فال میگیرند.
نوع دیگری از فال گرفتن در چهارشنبهسوری، فالگوش است؛ که در آن دختران جوان نیت میکنند، پشت دیواری میایستند و به سخن رهگذران گوش فرا میدهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگیرند. سعید نفیسی گزارش کردهاست که در زمان او نوع دیگری از فال گرفتن نیز در زنجان متداول بودهاست که در آن جوانان از دودکش، طنابی را وارد خانه دیگران میکنند تا صاحب خانه اولین چیزی را که دم دست دارد بر آن ببندد. شیئی که به طناب بسته میشد را به عنوان فال خود تعبیر میکردند؛ مثلاً اگر شیرینی بود، آن را نشانه شیرینکامی میدانستند.
کوزهشکنی : در بیشتر شهرهای ایران پس از پریدن از روی آتش، کوزهها را میشکنند؛ احتمالاً ریشه این آیین، این باور خرافی قدیمی است که کوزه بدیمنی را جذب میکند و با شکستن کوره، بدیمنیها هم از بین میرود. این رسم در شهرهای مختلف با تفاوتهای جزئی انجام میشود. در تهران یک یا چند سکه درون کوزه میگذارند و از بالای بام (یا در زمان قدیم از بالای نقارهخانه) به پایین پرتاب میکنند تا بشکند. در خراسان علاوه بر سکه، مقداری زغال و نمک هم در آن قرار میدهند و قبل از پرتاب کوزه، آن را دور سر خود میگردانند. در این منطقه همچنین در هنگام شکستن کوزه میخوانند: «درد و بلای خَنِه رِ، رِختَم به توی کوچه». در اراک و آشتیان در کوزه دانههای جو میریزند. در شرق و جنوبشرق ایران، معمولاً بهجای کوزههای نو، کوزههای مستعمل را میشکنند.
این سنت احتمالاً بر یک اصل بهداشتی نیز متکی بودهاست، زیرا ایرانیان قدیم بر این باور بودهاند که ظروف سفالین را بیش از یکسال در خانه نباید نگاه داشت و چون ظروف سفالین لعاب ندارند و قابل شستشو نیستند و اگر یک سال استفاده شوند، آلوده و غیربهداشتی میشوند و استفاده بیشتر از آنها جایز نیست. پس آنها را باید شکست و دور انداخت.
قاشقزنی : در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود میکشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود میروند. صاحبخانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریزد. آیین قاشقزنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیز آخر سال به میان زندگان بازگشته و به شکل افرادی که رویشان پوشیدهاست به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیهای میدهند.در زند اوستا آمدهاست که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند. قاشق زنی استفادهٔ ارواح از زبان بدنی به جای زبان گفتاری است.
همچنین نفیسی از پختن آشی با نام «آش بیمار» یا «آش زینالعابدین بیمار» یاد کردهاست که در شب چهارشنبهسوری به نیت شفای بیماری در خانه پخته میشد و نحوه گردآوری مواد آن به مراسم قاشقزنی شبیه بود؛ به این ترتیب که فردی که قصد پختن این آش را داشت، ظرف مسینی برمیداشت و به در خانه همسایگان میرفت و با قاشق به ظرف میزد و با این کار بدون این که شناخته شود، از همسایه میخواست چیزی که برای پختن آش کاربرد دارد (مانند آرد یا حبوبات) یا مقداری پول در آن بیندازد. هرچه در ظرف ریخته میشد باید برای پختن آش به کار میرفت و اگر چیزی اضافه میماند، به فقیران داده میشد. باور بر این بود که این آش قدرتی شفادهنده دارد.در خراسان مراسم مشابهی برگزار میشدهاست، با این تفاوت که لزومی به پختن آش وجود نداشت و هر نوع غذایی میشد با آن طبخ کرد. همچنین در خراسان اگر صاحبخانه خودش در خانه بیمار داشت یا کسی از اعضای آن خانه به سفر رفته بود، با گفتن «ناخوش داریم» یا «سفری داریم» از دادن مواد غذایی امتناع میکرد چون این کار را مایه نحوست میدانست.
بختگشایی و گرهگشایی : به گفته نفیسی، یکی از سنتهای چهارشنبهسوری برای حل مشکلات، این است که مرد یا زنی، گوشهای از لباس یا چارقد خود را گره میزند و در خیابان از نخستین عابر میخواهد که آن گره را بگشاید، یا گاهی از قفل کوچکی استفاده میکنند و کلید آن را به نخستین عابر میدهند تا آن را باز کند. این کار به نیت باز شدن گره از کارهای فروبسته انجام میشود.در بعضی از شهرها، دختر آینه کوچکی همراه خود دارد و همین که عابر قفل را باز کرد، خودش را در آینه نگاه میکند و میخندد و خندان به خانه بازمیگردد. گاهی دختر قبل از بازگشت به خانه، از یکی از آقایان رهگذر سؤالی گذرا میپرسید (مثلا فلان خیابان کجاست؟) و تصور بر این بود که داماد آینده همکار و همصنف آن رهگذر خواهد بود. او گزارش میکند که سنتی مشابه در زنجان رایج بود که دختران دم بخت هفت گره به جامه خود میزدند و به آبانبار میرفتند و پسربچهای این گره را از جامه آنان باز میکرد. به گزارش شکورزاده مراسم مشابهی نیز در خراسان مرسوم بود که در آن دختران دم بخت با کوزه و قیچی به لب جوی میرفتند و بعد از پر کردن کوزه از آب، یکی از همراهان دو انگشت شست آنان را با نخ میبست و پنهان میشد تا عابری از راه برسد و با قیچی نخ را ببُرد و بگوید «بستگی بختت را بریدم». آنگاه دختر با کوزه آب به خانه برمیگشت و هفت بار دور حیاط میچرخید و میگفت: «بختم باز شد».
توپ مروارید، توپ جنگی بزرگی بود که به مدت یکصد سال در میدان ارگ تهران قرار گرفته بود. در تهران قدیم این رسم متداول شده بود که در شبهای چهارشنبهسوری، دختران دم بخت یا زنانی که حاجتی داشتند، از صفه میدان بالا میرفتند، در کنار آن مینشستند و از زیر آن رد میشدند.[۴۳] در شیراز و تبریز هم توپهای جنگی وجود داشت که مراسمی شبیه به توپ مروارید در تهران در آنها برگزار میشد.
در زمانی که دکان کوزهگری در شهرها وجود داشت، یک رسم بختگشایی دیگر این بود که دختران با هفت گردو به دکان کوزهگری میرفتند و روی چرخ کوزهگری مینشستند و هفت دور میچرخیدند و هر دور، یکی از گردوها را میشکستند.
یکی دیگر از رسومی که مورد اشاره نفیسی است، ریختن آب دباغخانه بر سر، به نیت ایجاد گشایش در کارهاست. فریقی گزارشی از چگونگی اجرای این رسم در کردستان ارائه کردهاست. در شهرهای کردستان دختران برای پر کردن ظرف آب به زمینهای اطراف دباغخانه مراجعه میکنند و قبل از پر کردن آن، یک زرده تخم مرغ میخورند.
بعضی از کارها برای برگرداندن چشم زخم (مانند اسپند دود کردن و سوزاندن زاج) نیز در چهارشنبهسوری انجام میشود که اختصاص به این روز ندارد. در کردستان یک روش مرسوم برای دور کردن چشمزخم این است که مقداری نمک در نان پیچیده میشود و در کنار خانه قرار میگیرد.
خوردنیها : سعید نفیسی در توصیف آیینهای چهارشنبهسوری به آجیل نذری یا آجیل مشکلگشا اشاره میکند. البته آن را جزو آداب خاص چهارشنبهسوری نمیداند اما کسانی که به آن باور دارند، این نذر را در چهارشنبهسوری هم ادا میکنند. در خراسان آجیلی مخصوص چهارشنبهسوری وجود دارد که نمک ندارد و خوردن آن را مایه شگون میدانند. در کردستان نیز بو دادن و خوردن گندم، کنجد، نخود و عدس مرسوم بودهاست.
خراسانیها در شب چهارشنبهسوری غذایی به نام «چهاررنگپلو» میپزند که متشکل از رشتهپلو، عدسپلو، زرشکپلو و ماشپلو است.
شال اندازی : آیین شالاندازی شالاندازی یکی دیگر از رسوم چهارشنبه سوری است که در بیشتر روستاها و شهرها رواج داشته و تاکنون نیز اعتبار خود را در شهرها و روستاهای همدان و زنجان و برخی نقاط دیگر حفظ کردهاست. جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین بلند درست میکردند و از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آن را از روزنه دودکش وارد منزل میکنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحبخانهها که منتظر آویختن چنین شالهایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میسازند که هدیه سوری آمادهاست. آنگاه شالانداز شال را بالا میکشد. آنچه در شال است هم هدیه چهارشنبه سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانه نعمت است، اگر شیرینی نشانه شیرین کامی و شادمانی، انار نشانه کثرت اولاد در آینده و گردو نشان طول عمر، بادام و فندق نشانه استقامت و بردباری در برابر دشواریها، کشمش نشانه پرآبی و پربارانی سال نو و اگر سکه نقره باشد نشانه سپیدبختی است و در برخی نقاط به نوعی خواستگاری غیرمستقیم بودهاست در این مراسم پسری که قصد داشت با دختری ازدواج کند با این روش پاسخ از دختر میگرفتند.
دیدگاهتان را بنویسید